صدراصدرا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات کودکی صدرا

باشگاه کودک

1395/10/30 12:42
نویسنده : مامان صدرا
297 بازدید
اشتراک گذاری

الان که به وبلاگ سر زدم دیدم سه ماهه پست نگذاشتم و تنبلی کردم. البته پست نیمه کاره دارم که بعدا آپدیت می کنم. حالا فعلا جدیدتر ها را دریابیمچشمک.

یه مدتی هست که من و بابا فهمیدیم که شما پسر بسیار محتاطی هستی (علی رغم خرابکار بودن و شیطونی). محتاط منظور اینه که کم جرات و یکم ترسو. البته این مورد را من قبل از دوسالگی هر موقع فرمهای ASQ را برات پر می کردم تشخیص داده بودمچشمک. چون همیشه پاسخ قسمت هایی مثل اینکه آیا جفت پا میتونی بپری یا توپ را بندازی هوا و بگیری و ... منفی بود. الان حدسی که من می زنم اینه که بعدا که مدرسه رفتی توی ورزش اصلا زرنگ نمیشی خنده یا در حالت کلی تر ازون دسته آدمها نمیشی که روی یک پاشنه هزار تا چرخ می زنن. چند تا نمونه ش بگم مثلا پارک که میریم همیشه دوست داری کوتاه ترین و کم شیب ترین سرسره را انتخاب کنی. چند باری که ترامپولین بازی کردی فقط روش راه رفتی و هر چی من سعی کردم بهت یاد بدم جفت پا بپری فایده نداشت و من می دیدم که بچه های کوچکتر از شما خیلی راحت می پریدن بالا و کلی کیف می کردن و صدرا کوچولوی من هم قدم زنان در حالی که هر چند تا قدم یک بار هم می افتادی حرکت می کردی و خیلی هم از حرکتت راضی بودی و ما را خندوندیخنده.

اولین عکست روی ترامپولین که دو سال و ده ماهت بود

 

یک روز قرار بود از طرف مهدکودکت ببرنتون باشگاه مادر و کودک و این اولین تجربه اردوی شما می شد. ازون جا که من یکم نگران بودم و حتی با ماشین شخصی هم فقط روی صندلی ماشین می شینی اصلا نمی تونستم تصور مینی بوس و یه عالمه بچه را بکنم این بود که من هم همراهت اومدم. قبلا چنین جاهایی نبرده بودمت چون می دونستم که اصلا گوش به حرف مربی ها نمی دی و هر جوری که دلت بخواد می خوای بازی کنی و اونجا هم دیدم تصورم درستهچشمک. کلا تو همه زمینه ها همینجوری. جاهایی مثل صخره نوردی و قسمت هایی که پرش لازم داره و ... را که اصلا حرفشو نزنم چون اون جاها را به جای پرش، آروم می نشستی و با کلی احتیاط پاتو میگذاشتی زمینخندونک. استخر توپ را جزو بازی های مورد علاقه ات هست ولی چون استخر اونجا نسبت به جاهایی که قبلا رفته بودی کوچک تر بود و تراکم بچه ها خیلی بیشتر ترجیح دادی اصلا پا توش نگذاری. در کل تجربه خوبی بود و دوست داشتی. حالا منم ازین ببعد می برمت تا کم کم راه بیفتی. کیفیت عکس ها خوب نیست چون از روی فیلم گرفتم ولی همین که مفهوم را می رسونه کافیهخندونک

خوب اصلا دوست نداری از جمع تبعیت کنی.. زور که نیست

اوایل با خودم می گفتم چرا نسبت به همسالانت کند تری و کم جرات تر.. بعد یکم فکر کردم دیدم که خودم از وقتی یادم میاد و دبستان بودم زنگ ورزش برام بدترین ساعت های مدرسه بود و هیچ وقت توی ورزش شاگرد زرنگی نبودم البته این بخش بیشتر منظورم کارهای تیمی هست مثلا توپ همیشه از زیر پام در می رفت و گرفتن پاس برام خیلی سخت بود و کلا یه لحظات زجرآوری بود برام می دیدم که همه بچه ها (بخصوص اونهایی که درسشون ضعیف تر بود) چقدر تند و فرز بودند و من چرا نمی تونستم یه توپ را درست شوت کنمگیج. یادمه دوره راهنمایی امتحان پرش طول داشتیم و بچه ها تا دو متر می پریدن و نوبت من که میشد تا میومدم پامو از زمین بلند کنم یه ندایی توی درونم میگفت نپر و اصلا یه ترسی داشتم از پرش و خلاصه و...   حالا این قسمت ها چیزیه که تو ذهنمه چون تجربه مهد و .. نداشتم ولی وقتی مدرسه میرفتم اینجور بودم قاعدتا قبل از مدرسه دیگه چه بی دست و پایی بودمخجالت

وضعیت بابا هم فکر نکنم بهتر از من بوده البته اون تو یه زمینه هایی مثل دوی سرعت و استقامت خیلی توانا بوده و هست ولی خوب تو بیشتر زمینه ها ضعیف بوده و میانگین اینها شده یه پسر کوچولو که توی یه سالگی میترسه جفت پا بپره یا نمیتونه توپ را بگیره. فکر نکنم خیلی عجیب و دور از انتظار باشه. نه؟ چشمک

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان ويهان جون
12 بهمن 95 7:56
سلام مامانيه صدرا جون واقعاً اينكه بچه ها تو بسياري از خصوصياتشون و رفتاراشون شبيه پدر و مادراشون يا بعضي از نزديكانشون هستند درسته چون من هم به وضوح اينو در ويهان ميبينم
هانیل
12 بهمن 95 12:13
مامان‌صدرا جون خیلی جالبه که صدرا کوچولو با وجود شیطنت هاش محتاط هست.شما تا حدودی میتونید خیالتون راحت باشه که سمت کارها و بازی های خطرناک نمیره. من رشتم ژنتیکه و یه چیز خیلی جالبی که خوندیم اینه که همه رفتارهای فرد میتونه تحت تاثیر وراثت باشه به جز زبان.یعنی اگه یه بچه ایرانی تو خانواده ای مثلا انگلیسی قرار بگیره، همون زبان مادری اش میشه و فقط همین یک مورد کاملا وابسته به محیطه و بقیه چیزها میتونه کاملا از قوانین وراثت پیروی کنه